به گزارش آسمانبردسیر، در نتیجه این کاوشها که در دهه ۴۰ خورشیدی انجام شد، بقایایی از کورههای ذوبمس در این محوطه باستانی کشف شد. سیلک کاشان یکی دیگر از محوطههایی است که آثاری از کورهها در آنجا به دست آمده است. همین شواهد نشان میدهد که مس برای نخستین بار در ایران ذوب شد، ریختهگری شد، چکش خورد و شکل گرفت و این نیاکان ما بودند که حدود ششهزار سال پیش، مس خالص طبیعی را به مدد خاصیت شگفت چکشخواری آن به ساخت تندیسها و پیکرکهای آیینی گرفتند.
کالدول، باستانشناسی آمریکایی بود که به همراه همسرش شیلا که او هم باستانشناس بود و جمعی دیگر، اوایل دهه ۴۰ خورشیدی به تلابلیس آمدند. ۳۵ سال پیش از آن، باستانشناس-کاوشگری بهنام «مارک اورل اشتاین» از تلابلیس دیدن و از آن نقشهبرداری کرده بود.
کالدول در کتاب گزارشهای کاوشهایش مینویسد: «اشتاین، شرحی عالی در رابطه با این تپه و دره بردسیر منتشر کرد. او در دشت پیرامون این تل، پارهسفالهایی را دید که در آن اطراف پراکنده بودند.»
او درباره نام این محوطه توضیح میدهد: «از دیدگاه روستاییان ایرانی ساکن این دره، این تل بهعنوان تپه شیطان تلقی میشود. بنا بر یکی از داستانها، روزگاری انسانی بسیار شریر در اینجا زندگی میکرده است. در زبان فارسی به تپه یا پشته، تل میگویند. تل بزرگتر از یک پشته کوچک یا تپه اما کوچکتر از یک کوه است. تلابلیس شکل بیضوی دارد و زمانی ارتفاع آن بیش از ۱۱ متر بود.»
آغاز عصر انقلاب فلزی
کالدول پس از مدتی کاوش در تلابلیس، خطاب به گروهی تحقیقاتی در دانشگاه ایلینویز مینویسد: «از آنجایی که مدارک مسلمی در دست نیست که بتوان گفت در چه نقطهای بشر اولین گام را در جهت ذوب فلزات برداشته است، به نظر میرسد تلابلیس قدیمیترین محل صنعت فلز بوده است.»
در سال ۱۳۴۶ که کالدول، تلابلیس را ترک میکرد، اول مردمشناسان دانشگاه ایلینویز و بعد کمکم تمام باستانشناسان عالم و شوربختانه آخر از همه خود ما فهمیدیم که تاریخ پیدایش مس و مفرغ و آغاز عصر انقلاب فلزی را نه در صحرای تیمنا، نه در قبرس، نه در دلتای نیل و نه حتی در بینالنهرین و کوههای آرارات و دهکده کاتالهیوک، بلکه باید در دامنههای هزار و لالهزار در کرمان جستجو کرد.
این را مهدی محبیکرمانی، نویسنده، روزنامهنگار و پژوهشگر تاریخ میگوید و میافزاید: در همان سالها علاوه بر کالدول، باستانشناسان دیگری در شرق ایران دست به حفاریهای گسترده زده بودند. تل باکون در فارس، تپه یحیی در صوغان بافت، محله صنعتگران در شهداد و شهرسوخته در زابل، اطلاعات شگفتانگیزی از یک تمدن وسیع و احتمالا یکپارچه معدنکاری و فلزکاری با محوریت مس به دست میداد. حجم انبوهی از انواع اشیاء مسی از سنجاق و مهره و حلقه تا بتوارهها و پیکرکهای حیوانی و انسانی، راز سر به مهر خاک را میگشودند تا راوی قصه تازهای از یک تمدن ششهفت هزارساله فلزی باشند.
تراژدی باستانشناختی
تلابلیس در ۸۰ کیلومتری جنوبغربی شهر کرمان و در نزدیکی کوههای هزار و لالهزار واقع شده است. دکتر نادر علیدادیسلیمانی، باستانشناس با بیان این که تلابلیس یکی از تپهها و محوطههای کلیدی در باستانشناسی جنوبشرق ایران و فلات ایران به شمار میآید، میگوید: چنانچه از نام تل یا تپهابلیس برمیآید، انتظار میرفت تپهای مرتفع باشد و همینطور هم بوده اما متأسفانه به دلیل برداشت خاک مرغوب این تپه باستانی برای غنابخشیدن به زمینهای کشاورزی که در دهۀ ۴۰ توسط مردم صورت گرفته بود، وقتی نخستین هیأت باستانشناسی به آنجا رسیدند، لایههای بالایی تپه از بین رفته بود.
ژوزف کالدول این وضعیت را چنین گزارش کرده است: «پس از عبور از چند دهکده کوچک، خودمان را ناگهان در تلِ ابلیس و در صحنه یک تراژدی باستانشناختی یافتیم. تمام مرکز این تپه بزرگ، مورد گودبرداری قرار گرفته و ویران شده بود. حتی در هنگام ورود ما هم چند مرد با بیلهایشان در حال کندن بخشهای باقیمانده این تپه و بار کردن خاک آن به داخل کامیونی کهنه برای تقویت مزارعشان در دره بودند. کاری از دست ما برای متوقف کردن آنها برنمیآمد اما بعدا اداره باستانشناسی ایران اقداماتی را برای جلوگیری از ویران شدن این تل به انجام رساند.»
کشف کورههای ذوب
کالدول و هیأت همراه او چند فصل در تلابلیس به کاوش پرداختند و چند لایه فرهنگی را شناسایی کردند. علیدادیسلیمانی درباره یافتههای این باستانشناسان میگوید: قدیمیترینِ لایهها که در باستانشناسی ایران به دوره ابلیس صفر معروف است به هزاره ششم پیش از میلاد میرسد که میتوان گفت قدیمیترین دورههای مس و سنگ در باستانشناسی ایران است.
اما چیزی که تلابلیس به واسطه آن بسیار شناخته و در باستانشناسی ایران و جهان معروف شده، کشف قدیمیترین کورههای ذوبمس در این محوطه است که نشان میدهد در خلال هزاره چهارم پیش از میلاد، ساکنان این محوطه باستانی به دانش ذوب مس پی برده بودند.
هزارههای چهارم و پنجم پیش از میلاد که در باستانشناسی از آن بهعنوان دوره علیآباد یاد میشود دورههای رونق تلابلیس بوده است.
علیدادیسلیمانی می گوید: همزمان با این لایههای فرهنگی در دشتهای بردسیر، جیرفت و ارزوئیه و سایر دشتهای جنوب استان کرمان، محوطههای بیشماری را سراغ داریم که در دوره مسوسنگ، روستاها و آبادیهای فعالی بودهاند. آن مقطع، هنوز دوره روستانشینی است و وارد دوران شهرنشینی نشدهایم.
براساس مواد فرهنگی که از این محوطه به دست آمده، میتوان به ارتباط گسترده ساکنان تلابلیس با محوطههای دیگر در مناطق نزدیک و حتی دوردستتر در بینالنهرین پی برد. لایههای فرهنگی در تلابلیس سراغ داریم که همزمان با آن، لایههایی در بینالنهرین در جنوب عراق نیز وجود داشته است.
کالدول نیز در گزارش خود به صراحت بر این ارتباط صحه گذاشته و مینویسد: «اهمیت ذوب مس در تلابلیس از چهار هزار سال پیش از میلاد با نشانههایی از «سیلک» میتواند نشاندهنده این حقیقت باشد که فناوریهای مورد استفاده در رشتهکوههای کرمان در آن دوران، دستکم با فناوریهایی که در بینالنهرین و غرب ایران، پیش از شکوفایی تمدن دوره آغاز خط و در طول این تمدن بهکار میرفتند همتایی داشتند… ارتباط مشخصتر و بعدی با بینالنهرین که نشانه آن کاسههایی با لبههای مورب یا پَخ در تلابلیس بود، همراه با علائمی مبنی بر تداوم احتمالی ذوبمس در آنجا این پرسش را ایجاد کرد که امکان عرضه مس از رشته کوههای کرمان به بینالنهرین تا چه حد بوده است.
براین اساس، نقشهای از تمامی معادن گزارششده مس در ایران فراهم کردیم. نتیجه کار، دریافت این حقیقت جالب و شگفتانگیز بود که تعداد معادن مس در کوههای کرمان بیش از تعداد آنها در غرب ایران است که در مجاورت بینالنهرین قرار دارد.
اشیای کشفشده
در جریان کاوشهای باستانشناسی دهه ۴۰ خورشیدی چه اشیایی از تلابلیس به دست آمده است؟
ژوزف کالدول مینویسد: «در حال قدم زدن در پیرامون این تپه ویرانشده، صدها پارهسفال شکسته، تک و تایی از قطعات ابزارآلات چخماقی کوچک، سنگهای آسیاب، قطعات معدودی از ظروف مرمری سفید و حتی قسمتی از یک پیکره مرمری سفید از زنی به حالت نشسته را گرد آوردیم. براساس این یافتهها میتوانستیم بگوییم که تلابلیس کاملا باستانی و ماقبل تاریخی است، یعنی مدتها پیش از برافتادن امپراتوری ساسانیان در سال ۶۴۲ میلادی توسط سپاهیان عرب، محل سکونت آدمیان بوده است.»
علیدادیسلیمانی نیز در پاسخ به این پرسش توضیح میدهد: به دلیل برداشت لایههای خاک توسط مردم، بخش عمدهای از لایههای فرهنگی این تپه باستانی از بین رفته بود. آنچه که از کاوشهای عملی باستانشناسی به دست آمده، بقایای معماری شامل چند اتاق و اشیای معدودی از جنس مس و سفال و پیکرکهای حیوانی بوده است.
عمده مواد فرهنگی در قالب قطعات سفال است. اگرچه همین یافتهها برای باستانشناسان بسیار اهمیت دارد ولی واقعیت این است که تلابلیس اشیای زیادی ندارد.
پایان کاوشها
آیا بعد از کاوش ژوزف کالدول، کاوشهای دیگری در تلابلیس انجام نشده است؟ علیدادیسلیمانی میگوید: با کارهایی که در آن زمان انجام شد، میتوان گفت تقریبا تمام لایههای فرهنگی شناختهشده هستند. وقتی تپهای را حفاری میکنیم و کار را از نوک تپه تا خاک بکر ادامه میدهیم در واقع همه لایهها را شناختهایم و دیگر نیازی به کاوش مجدد نیست؛ البته دو سه سال پیش همکارم آقای دکتر اسکندری، کاوش محدودی در این تپه داشت که هنوز گزارش آن بهصورت گسترده چاپ نشده است.
این باستانشناس تأکید میکند: لایهها و ادوار فرهنگی این تپه برای ما شناختهشده است. این محوطه از شواهد استقرار دورههای مسوسنگ و روستانشینی در جنوبشرق ایران به شمار میرود.
پایان حیات
دکتر دُرّه میرحیدر، پژوهشگر نامدار جغرافیای سیاسی و استاد پیشکسوت دانشگاه تهران که در دهه ۴۰ خورشیدی بهعنوان مشاور جغرافیایی با هیأت باستانشناسی ژوزف کالدول به تلابلیس آمده است، در یک سخنرانی در دانشگاه شهید باهنر کرمان درباره تلابلیس گفت: بنا بر تحقیقات باستانشناسی، تلابلیس بین سالهای ۴۵۰۰ قبل از میلاد تا ۲۸۰۰ قبل از میلاد، توسط مردمی متمدن و صنعتگر مسکون بوده ولی هیچ آثاری و دلیلی نیست که این محل از آن تاریخ به بعد توسط قومی مسکون باشد.
وی با بیان آن که این موضوع از نظر جغرافیایی قابل مطالعه و شایان توجه است، افزود: حدسیات درباره امکان زلزله و سیل زیاد است ولی شواهدی بر مرگ دستهجمعی عدهای موجود نیست.
بنابراین تنها جواب قابل قبول را میتوان در تغییر ناگهانی شرایط مساعد برای زیست و به خصوص نبودن آب پیدا کرد و در این مورد آثار یک بستر قدیمی که از طرف جنوبغربی به دره آب لالهزار متصل میشود این فکر را به وجود میآورد که رود فعلی لالهزار که در هفت کیلومتری غرب تلابلیس جاری است سابقا از مشرق تل میگذشته و به طرف شمالشرقی جاری میشده است.
بعدها در تاریخی که برای ما معلوم نیست، این رودخانه تغییر مسیر داده است. امکان دارد از همان زمان، تلابلیس هم اهمیت خود را از نظر یک ناحیه مسکونی از دست داده باشد، یعنی به علت فقدان آب، مردم از سکونت در آن خودداری کردهاند.
انتهای پیام/