گزارش مورخان چقدر به اصل واقعه نزدیک است؛
مورخان درباری و ماجرای قتل امیر کبیر

حکام و پادشاهان و کار به دستان ممالک دنیا، عموما کاری با فیزیک ندارند، یا حساسیتی به حسابداری یا  نقشه برداری  اما با تاریخ دل یک دله نمی‌کنند. کاری هم نمی‌شود کرد. تاریخ و داوری آن نیروی بی امان دارد و چون تاریخ کنش های آدمیان است و بر دفاتر ثبت می‌شود
امیر کبیر
 
به گزارش آسمان بردسیر، دکتر باستانی پاریزی در کتاب خواندنی حصیرستان در خصوص ماجرای قتل امیر کبیر اشاره دارد که با وجود اینکه این تصور وجود دارد که گزارش مورخان معاصر از یک رویداد باید به اصل واقعه نزدیک باشد، اما همیشه چنین نیست و گزارش‌های معاصر و نزدیک به یک رویداد در زمانی خاص لزوما به دلیل شاهد ماجرا بودن و دسترسی به اسناد و بازیگران تاریخی حادثه و… مبتنی بر واقعیت نیستند و ای بسا به دلیل فشارها و تهدید‌ها و حب و بغض‌ها یا ذهنیت خود مورخ و تاثیر پذیری از حکام و دلایل محتلف دیگر کاملا با اصل رویداد متفاوت باشند و تعمدا دست به دگرگونی روایت ببرند و در پنهان کردن حقیقت بکوشند.
 
 
نگاه کنید رضا قلیخان هدایت مورخ عصر، مرگ امیر را چگونه گزارش کرده:
 
«در فین کاشان ماهی دو، همی زیست و به واسطه تسلط نقم و تغلب ندم، در شب هجدهم ربیع الاول جهان فانی را بدرود کرد [!!]».  
/روضة الصفا.ج ۱۰/
 
 مولف یکی از معتبرترین منابع عصر قاجار، لسان الملک سپهر، حتی نوع بیماری را هم بیان می‌کند:
 
«از اقتحام حزن و ملال، مزاجش از اعتدال بگذشت، سقیم و علیل افتاد، و از فرود انگشتان پای تا فراز شکم رهین ورم گشت [!!]و شب دوشنبه هجدهم ربیع الاول درگذشت!!».
  (ناسخ التواریخ- ص 605)
 
خورموجی شجاع نخستین کسی است که در حقایق الاخباربه درستی روایتی واقعی از ماجرا به دست می‌دهد:
 
«فصاد [‌رگ‌زن] دژخیم نهاد اجل به فصد یمین و یسارش پرداخته به دیار عدمش روانه ساخت».
  (حقایق الاخبار ناصری-تصحیح خدیو جم)
 
او پیشتر بر امضای فرمان قتل امیر توسط ناصرالدین شاه نیز تاکید می‌کند:
 
اعتمادالسلطنه که پسر حاج علیخان معروف، قاتل امیر است، در صدرالتواریخ اصل ماجرا را باجزئیات نقل می‌کند:
 
«…چند رگ اورا نشتر زدند.خون از چند جای او روان شد و اعضای او سست شد و فی الحال جان بداد…»>
 
تعجب خواهید کرد اگر ببینید همین نویسنده در منتظم ناصری می‌نویسد:
 
 «میرزا تقی خان که سابقا امیر نظام و شخص اول دولت بود، در قریه فین کاشان وفات کرد [ !!]».
 
  و اما خود حاج علی خان، قاتل امیر، تکمیل کننده پازل است. او شبی در حالت مستی جریان را چنین بیان کرده:
 
  «قدری که خون جاری شد رنگ امیر پرید… به کارگر گفت عقب من بایست. مایل نبود به زمین بیفتد… امیر خواست به او تکیه کند، اختیارش از دست سلب شد و یک ور به زمین افتاد و سر او صدای مهیبی کرد. از حنجره‌اش صدای عجیبی بیرون می‌آمد.در حال تشنج بود، این منظره برای من خیلی رقت‌آور بود! به میرغضب امر دادم دستمال برده در دهان امیر گذارد -زیرا کف زیاد از دهانش بیرون می آمد- تا زودتر از تشنج خلاص شود، پس از اتمام کار دستور دادم او را شسته در لباس حمام خودش پوشانده امانت گذاشته شود.. و خود مراجعت نمودم».
 
 
حکام و پادشاهان و کار بدستان ممالک دنیا، عموما کاری با فیزیک ندارند، یا حساسیتی به حسابداری یا  نقشه برداری  اما با تاریخ دل یک دله نمی‌کنند. کاری هم نمی‌شود کرد. تاریخ و داوری آن نیروی بی امان دارد و چون تاریخ کنش های آدمیان است و بر دفاتر ثبت می‌شود و در جهان سوم بخصوص همه بر تاریخ و تاریخ نویسی حساسند.
 
 
همین موجب شده تا مثلا رحیم زاده صفوی ، که روزگاری در توصیف رضا خان تعبیر «خشونت سربازی و حرکات مستبدانه آن مرد درس نخوانده» را به کار برده‌، با کمال شگفتی ببینیم که باز در ضمیمه‌ای از همان کتاب، این بار عبارت «شخصیت بزرگ و خصال بی مانند آن شاهنشاه فقید» را مرقوم دارد!
 
 
لابد شما هم مانند بنده از این دو گانگی متعجب مانده اید اما خدمت شما عرض کنم جمله اولی از متن اصلی کتاب است که پس از شهریور 1320 نوشته شده و روزگار آزادی‌های نسبی پس از سقوط رضاشاه، و جمله دوم از ضمیمۀ همین کتاب است که بعدها به آن اضافه شده ، اما تاریخ نگاشتن آن، 1335 است. یعنی بعد از کوتای 28 مرداد و یعنی در روزگار بالاگرفتن قدرت محمدرضا شاه، روزگار غرور و سر بر آسمان ساییدن‌ها .
 
 
 
انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرگرافــــ...

آسمان بردسیر
آسمان بردسیر
آسمان بردسیر
آسمان بردسیر
آسمان بردسیر

تماشا کنید...

آخرین اخبار