نگاهی به واکنش اصولگرایان از یک سو و براندازان از سوی دیگر به انتخاب آذر منصوری

با انتخاب آذر منصوری به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات، گمانه‌زنی‌ها و تحلیل‌ها در این رابطه آغاز شد. واکنش‌ها از دو سو بسیار پررنگ بود.
آذر منصوری اطلاحات

به گزارش آسمان‌بردسیر، شرق نوشت: با انتخاب آذر منصوری به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات، گمانه‌زنی‌ها و تحلیل‌ها در این رابطه آغاز شد. واکنش‌ها از دو سو بسیار پررنگ بود؛ یک طرف براندازان و آنها که اساسا هر نوع فعالیت در چارچوب‌ قانونی کشور را معادل تبدیل‌شدن به چرخ پنجم سیستم تلقی می‌کنند و طرف دیگر اصولگرایان که فکر می‌کنند حضور دبیرکل حزب اتحاد ملت در ریاست جبهه اصلاحات به منزله خروج این جریان سیاسی از انتخابات پیش‌رو است.

 
 

با انتخاب آذر منصوری به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات، گمانه‌زنی‌ها و تحلیل‌ها در این رابطه آغاز شد. واکنش‌ها از دو سو بسیار پررنگ بود؛ یک طرف براندازان و آنها که اساسا هر نوع فعالیت در چارچوب‌ قانونی کشور را معادل تبدیل‌شدن به چرخ پنجم سیستم تلقی می‌کنند و طرف دیگر اصولگرایان که فکر می‌کنند حضور دبیرکل حزب اتحاد ملت در ریاست جبهه اصلاحات به منزله خروج این جریان سیاسی از انتخابات پیش‌رو است.

 

به عبارت روشن‌تر، دو تحلیل از دو سو کاملا در تضاد با یکدیگر قرار دارد؛ براندازان این انتخاب را به منزله حضور در انتخابات قلمداد می‌کنند و اصولگرایان آن را خروج زودهنگام از انتخابات مجلس دوازدهم. اما چرا هر دو اشتباه فکر می‌کنند و چرا تحلیل اصولگرایان تا این اندازه نسبت به جریان رقیب خود کور، غیرواقعی، ناقص و مبتنی بر آموزه‌های خودشان است؟

 

نگرانی براندازان

در چرایی تحلیل براندازان می‌توان فهمید‌ سرخوردگی ناشی از عدم تحقق خواسته‌هایشان در سال گذشته، منجر به ایجاد موقعیتی شد که در آن با هر نوع فعالیت در ساختار قانونی سیستم مخالف باشند. وقایع 1401 به‌گونه‌ای پیش رفت که حتی حمایت افراد از تیم ملی کشورشان هم از سوی آنها معادل خیانت به حساب می‌آمد.

 

این روند با شکل‌گیری «منشور جورج تاون» و پس از آن شکست این منشور به اوج رسید. پیش‌تر در اردیبهشت 1401 پیش از آنکه سیدمصطفی تاجزاده زندانی شود، در نشستی مفصل در کلاب‌هاوس با یکی از طرفداران رضا پهلوی به گفت‌وگو نشست. تاجزاده در آن نشست به درستی تأکید کرد که اپوزیسیون حتی بعد از 44 سال نتوانستند یک جمع و یک قانون اساسی مورد اتفاق اکثریت خود تشکیل دهند. تصور اپوزیسیون برانداز اما این بود که در «هنگامه انقلاب»، هم‌گرایی بیشتری صورت می‌گیرد و امکان اینکه همه را زیر یک چتر قرار دهند، فراهم است.

 

تلاش آنها در «سرقت جنبش مهسا» در سال 1401 منجر به این شد که مطالبات حقیقی مردم (که حتی بعضا اصولگرایان نیز به آن اعتراف می‌کردند)، به شکست کشانده شود. از همین‌رو اپوزیسیون برانداز که اساسا از گذشته اصلاحات را «سوپاپ اطمینان نظام» و «دشمن» خود تلقی می‌کردند، با هر نوع حرکتی از سوی اصلاح‌طلبان مخالفت کرده و آن را در چارچوب تقویت سیستم قلمداد می‌کنند. این اقدام با هدف اعتبارزدایی از جریان اصلاحات نزد مردم صورت می‌گیرد؛ اما آنها به خوبی می‌دانند که شکستشان در وعده‌های رنگارنگی که به مردم داده و دست آخر پوچ و پوسیده از کار در‌آمد، عامل اصلی اختلافشان با اصلاحات است.

 

اصولگرایان چه می‌گویند؟

در طرف دیگر، اصولگرایان انتخاب آذر منصوری را قدرت‌گرفتن «رادیکال‌ها» و حرکت اصلاحات به سمت «تحریم» انتخابات تلقی می‌کنند. روزنامه کیهان حتی تندتر رفته و معتقد است با این انتخاب قرار است «حزب اتحاد ملت‌/ حزب پدرخوانده)» جریان اصلاحات را به سمت «براندازی» ببرد. کیهان البته فراموش کرده که پیش‌تر خودش همواره از اصلاحات با چه عنوانی یاد می‌کرد.

 

روزنامه صبح‌ نو که به طیف راست میانه (قالیباف و پدرخوانده‌های اصولگرایی) نزدیک است نیز در‌این‌باره نوشت: «حذف محترمانه بهزاد نبودی و در رأس امور قرار‌گرفتن افراد تندرو همچون آذر منصوری؛ آیا مسئله تحریم انتخابات مجدد در دستور کار این جریان سیاسی قرار خواهد گرفت؟».

 

واکنش وب‌سایت مشرق کمی تندتر و ناشی از عصبانیت بیشتر بود. آنها در‌این‌باره نوشتند: «انتخاب آذر منصوری و عبور اصلاح‌طلبان ساختاری از بهزاد نبوی به‌عنوان عبور آنان از هرگونه پیوند و تعامل با حاکمیت بوده و عملا نشان‌دهنده تقابل سیاسی است». 

 

این در حالی است که‌ آنها ظاهرا در خیال خود هم نمی‌توانند تصوری از یک سیستم دموکراتیک داشته باشند. اگرچه در نهادهای حقوقی «رئیس» از جایگاه مهمی برخوردار است و گاهی می‌تواند «تصمیم‌سازی» کند، اما اساسا این‌طور نیست که رئیس یک نهاد حقوقی (مانند دبیرکل یک حزب یا رئیس یک جریان سیاسی) بتواند خواسته خود را بر دیگران تحمیل کرده و یک جریان را به سمتی که خود می‌خواهد ببرد. شاهد روشن این موضوع خود جبهه اصلاحات و رئیس پیشین آن بهزاد نبوی است. او در انتخابات 1400 قائل به مشارکت و حمایت از یکی از کاندیداها بود، اما بعد از ردصلاحیت همه اعضایی که از سوی جبهه اصلاحات ثبت‌نام کرده بودند، در رأی‌گیری مجمع عمومی جبهه اصلاحات، نظر دیگری به‌عنوان کنش اصلاح‌طلبان انتخاب شد.

 

با‌این‌حال بهزاد نبوی به صورت فردی به همراه جمعی از همفکران، فعالیت در انتخابات را برگزیدند. به عبارت روشن‌تر، این اتفاق نشان داد تصمیم‌گیرنده در جریان اصلاحات نه رئیس آن، بلکه مجموعه اجزای تشکیل‌دهنده آن هستند. کما‌اینکه در هر نوع نهاد دموکراتیک وضعیت به همین منوال است.

 

پدرخوانده‌سالاری

اما چرا اصولگرایان این مسئله را نمی‌توانند درک کنند؟ دلیل این مسئله ذهنیت پدرخوانده‌‌سالاری در میان اصولگرایان است. به‌طور روشن این نگاه را می‌توان در شماره روز سه‌شنبه ششم تیرماه روزنامه کیهان این‌گونه مشاهده کرد: «جبهه اصلاحات تحت فشار اقلیت متنفذی که نقش پدرخوانده را در آن ایفا می‌کند، قرار است بر حجم رفتار‌های رادیکالیستی بیفزاید».

 

واقعیت این است که این دوستان اصولگرا‌، جریان‌های دیگر خصوصا اصلاح‌طلبان را مانند خود فرض می‌کنند. تصور آنها این است که در جریان اصلاحات «پدرخوانده‌ها» تصمیم می‌گیرند؛ همان‌طور که پیش‌تر بسیاری از‌جمله محمدباقر قالیباف و حمید رسایی از این سیستم پدرخواندگی در اصولگرایان گلایه کرده بودند.

 

این جنس از سیاسیون تصوری از فرایند «تصمیم‌گیری» در یک نهاد حقوقی مانند جبهه اصلاحات یا یک حزب ندارند. تصور آنها این است که رئیس یعنی همه‌کاره. این البته نوعی نگاه نظامی را در ذهنیت و روان‌شناسی آنها نشان می‌دهد.

 

از نظر آنها اعضای یک نهاد حقوقی یعنی سربازانی که باید به رئیس فقط بگویند «چشم». میزان موفقیت یک تشکیلات از نگاه آنها، میزان «فرمانبرداری» و «اطاعت‌پذیری» اعضا به حساب می‌آید. در‌حالی‌که دیدیم در انتخابات 98 تصمیم شورای عالی اصلاحات به عدم مشارکت بود، اما در عین حال اعضا و گروه‌ها برای فعالیت به صورت انفرادی آزاد بودند.

 

در انتخابات سال 1400 هم نوع دیگری از این دموکراتیک‌بودن به اجرا در‌آمد که نشان می‌داد رئیس شورای اصلاحات (بهزاد نبوی) نظری دارد، اما اعضای عضو نظر دیگری را به صورت جمعی برگزیدند. بیراه نیست اگر بگوییم اساسا مشکل سیاست در ایران به همین ذهنیت «پدرخوانده‌سالاری» اصولگرایان باز‌می‌گردد.

 

آنها اساسا به اینکه افراد، اشخاص، نهادها و احزاب دارای حق تعیین سرنوشت خود هستند، اعتقادی ندارند. بر همین اساس مسئله سیاست ایران همچنان این است که اقلیتی که اکثریت قدرت را در اختیار دارد، قائل به اداره امور کشور با ذهنیت و شیوه‌ای دموکراتیک نیست.

 

انتهای پیام/

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرگرافــــ...

آسمان بردسیر
آسمان بردسیر
آسمان بردسیر
آسمان بردسیر
آسمان بردسیر

تماشا کنید...

آخرین اخبار